تقلب تقلبی - طنزنو

Search Engine Optimization and Free Submission
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تقلب تقلبی - طنزنو

روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]

 مهدی فلاحعلیپور  پنج شنبه 84/2/8  ساعت 7:17 عصر  

تقلب تقلبی



بعداز اینکه خونه مون رو عوض کردیم به ناچار من هم به مدرسه جدید رفتم. تو این گیر و دار کلی از درس امم عقب افتاده بودم و موضوعاتی که سر کلاس معلم توضیح میداد برام کمی سنگین بود. از اونجایی که تو شانس همیشه یه خرده آخر صف هستم معلم خبر گرفتن امتحان رو در چند روز آینده بهمون داد من که میدونستم نمیتونم تا اون روز خودمو آماده امتحان کنم بدجور دمق بودم. بالاخره روز امتحان فرارسید معلم بعد از جابه جا کردن بچه ها ورقه امتحان رو بین بچه ها پخش کرد من رو هم پیش یکی از شاگرداش نشووند

بعد از اینکه بدقت سوالها رو مرور کردم هیچ سوال آشنایی پیدا نکردم انگار که دارم یه خبر جدید میخونم هاج و واج مونده بودم که چیکار کنم همه داشتند مثل آدمهای گشنه که تازه به غذا رسیده باشند سوالات رو قورت میدادند، منم عین خنگها این ور و اونور نگاه میکردم. یک دفعه فکر پلیدی به ذهنم خطور کرد وقتی دیدم همکلاسی بغل دستی ام به سرعت باد داره سوالات رو جواب میده تصمیم گرفتم از روی دست اون تقلب کنم! نکته عجیب این بود که معلم ما رو میدید ولی به روی خودش نمیاورد به هر زحمتی بود کل سوالات رو از روی ورقه دوست تازه ام پاسخ دادم و با خوشحالی جلسه امتحان رو ترک کردم

چند روز بعد معلم با یک مشت ورقه اصلاح شده وارد کلاس شد و با صدای طنز آلود گفت بچه ها گوش کنید میخوام نخبه کلاس رو بهتون معرفی کنم و اسم من رو با صدای بلند صدا کرد من که کمی شوکه شده بودم پای تخته سیاه رفتم معلم ادامه داد این دوست جدیدمون حتی تقلب کردن هم بلد نیست از روی خنگترین شاگرد کلاس تقلب کرده اون شده هشت این بنده خدا شده هفت. من که از خجالت مثل لبو سرخ شده بودم تازه فهمیدم که چرا روز امتحان معلم به تقلب کردن من گیر نداده بود

کاری از : مهدی علی پور


نظرات شما ()

فهرست


5741 :کل بازدید
92 :بازدید امروز

موضوعات وبلاگ


حضور و غیاب


یــــاهـو

لوگوی خودم


تقلب تقلبی - طنزنو

جستجوی وبلاگ من


 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان


لینک دوستان


آوای آشنا


اشتراک


 

آرشیو


طراح قالب